قرآن و قانون تنازع بقا و انتخاب اصلح

پدیدآورمحمدحسین طباطبایی

نشریهمجله درسهایی از مکتب اسلام

شماره نشریه3

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1897 بازدید
قرآن و قانون تنازع بقا و انتخاب اصلح

محمد حسین طباطبایی


بسیاری از علماء طبیعی معتقدند که همواره موجودات عالم طبیعت در تحت قانون‏ «تنازع بقاء»«و انتخاب اصلح»درجات کمال را می‏پیمایند،زیرا هر موجودی دارای‏ قوا و نیروهائی است که برای حفظ آنها دائما با موجودات دیگر در نزاع و جدال است و در این منازعهء دائمی و دامنه‏دار که در میان افراد حیوانات و نباتات آشکارتر است آن نوعی‏ فاتح میشود که قویتر میباشد؛و باین ترتیب افراد و انواع ضعیفتر در این تنازع از میان‏ رفته و افراد قویتر باقیمانده و انتخاب اصلح بعمل میآید و در نتیجه انواع تدریجا رو بطرف‏ کمال سیر میکنند.
این دسته از دانشمندان برای اثبات مدعای خود از تجربیات علمی،و مطالعاتی‏ که روی آثار موجودات دورانهای گذشته بعمل آمده استمداد میکنند،ازجمله اینکه‏ انقراض نسل بعضی از انواع حیوانات گذشته را که آثار آنها در نقاط مختلف زمین بدست‏ آمده و امروز نسل آنها منقرض شده است،بهمین راه توجیه میکنند.
ضمنا یان دو قانون را از محیط موجودات عالم طبیعت باجتماع کشانده و معتقدند که اساس اجتماعات بشری و تکامل آنها نیز بر دو قانون تنازع بقاء و انتخاب اصلح‏ بنا شده است،و جامعه‏های انسانی همیشه برای حفظ موجودیت خود در یک حال تنازع و کشمکش دائم بسر میبرند و از میان آنها جامه‏هائی که قویتر هستند باقیمانده و جامعه‏های ضعیفتر راه فنا و نیستی را می‏پیمایند تاریخ و آثاری که از دوران ماقبل تاریخ بدست آمده حکایت از انقراض تمدنهای بسیاری میکند که توجیهی برای آنها جز این‏ معنی تصور نمیشود.
ولی از آنجا که این دو قانون موارد نقض بسیاری دارد،ازجمله اینکه ما در عالم‏ طبیعت انواع بسیاری از حیوانات و نباتات پست‏تر را مشاهده میکنیم که با وجود انواع قویتر؛موجودیت خود را حفظ کرده‏اند،و نیز ملاحظه میکنیم انواع بسیاری از گیاهان و حیوانات وحشی را انسان بوسیله تربیت بنوعهای عالیتری تبدیل کرده،با اینکه انواع پست و وحشی آنها نیز بحال خود باقی مانده یا تدریجا بخودی خود رو بطرف‏ ضعف و انحطاط سیر می‏کنند.
لذا جمع دیگری از دانشمندان بجای این دو قانون فریضهء«تبعیت از محیط»را عنوان کرده و عقیده دارند که تغییر و تحول انواع موجودات بر اثر این اصل است‏ منظور آنها از«محیط»که معتقدند هر موجودی محکوم به پیروی از آنست همان‏ مجموعهء شرائط و اوضاع زمانی و مکانی و عوامل طبیعی بوده که موجودات دیگر را بر مقتضیات خود تطبیق میکند،و بنابراین هیچ نوعی از انوع موجودات آزادی عمل‏ از خود نداشته و سعی می‏نماید خود را با اوضاع محیط خود وفق دهد و همین اختلاف مناطق‏ زمین و اوضاع جغرافیائی آن و سایر عوامل طبیعی باعث اختلاف انواع حیوانات و نباتات‏ روی زمین گردیده است.
این دسته؛کلیه مواردی را که با دو اصل تنازع بقاء و انتخاب اصلح وفق نمی‏دهد با«اصل تبعیت از محیط»توجیه می‏کنند و می‏گویند عوامل محیط آمادهء چنان تأثیری‏ نبوده است.
ولی این فرضیه نیز موارد نقض بسیاری دارد،چه اینکه اصناف بسیاری از حیوانات و نباتات را می‏توان یافت که هنوز خود را کاملا با شرائط و اوضاع محیط تطبیق نکرده‏اند.
از این بیانات چنین نتیجه می‏گیریم که این اصول سه‏گانه اگرچه فی الجمله و در پاره‏ای از موارد مورد قبول هستند اما کلیت و عمومیت آنها را نمیتوا پذیرفت‏ و لذا نمیتوان آنها را بعنوان اصل کلی در همه‏جا مورد استفاده قرار داد.
بعلاوه اصول مزبور از نظر جنبه‏های اخلاقی و روابط اجتماعی باعث مفاسد زیادی میشود و ممکن است استنتاجات سوئی از آنها بشود،زیرا اصل«تنازع‏ بقاء»وجود جنگ و کشمکشهای دائمی را امری طبیعی و غیرقابل اجتناب و بطور خلاصه مجاز قلمداد میکند!
و اصل«انتخاب اصلح»حق حیات را از طبقات ضعیف اجتماع سلب کرده و اقویا را در تجاوزات خود محق میشمرد،و اصل«تبعیت»از محیط استقلال فکری‏ و روحی انسان را از بین برده و پیروی از وضع محیط را درهرحال طبیعی و مجاز معرفی‏ میکند!
اما آنچه از نظر اصول کلی فلسفی مسلم است اینست که اصل اساسی در تمام‏ تغییرات و تحولات مادیات و همچنین در اصل پیدایش آنها؛اصل علیت و معلولیت‏ است،چه اینکه هر موجود مادی مطابق قانون علیت همواره در سایر موجودات‏ تاثیر کرده و آنها را بصورت مشابه خود بیرون میآورد،و بعبارت دیگر:از دیگری‏ کم کرده و بر خود میافزاید و این موضوع طبعا در مورد علل و معلولات مادی بصورت‏ تنازع در عالم بقاء جلوه میکند.
از طرف دیگر در این تاثیر و تاثر مادی علل قویتر؛تدریجا در موجودات‏ ضعیفتر تاثیر کرده آنها را از میان برده و بصورت خود بیرون میآوردند و در نتیجه‏ موجود قویتر باقیمانده و ضعیفتر از بین میرود،و این هم در حقیقت همان اصل«بقاء اصلح»است.
و نیز لازمهء تاثیر و تاثر علت و معلولی اینستکه یک موجود تحت تاثیر علل و شرائطی که در محیط آنها قرار دارد واقع میشود و این همان اصل«تبعیت از محیط»است
خلاصه اینکه ریشهء این اصول سه‏گانه را میتوان در قانون مسلم علیت و معلولیت پیدا کرد ولی با این قید که صحت آنها فقط در مواردی است که این قانون حکومت میکند یعنی در مواردی که تأثیر و تأثر علت و معلولی وجود دارد.و لذا مواردی که این قانون در آن حکم‏فرما نیست موارد نقض آن اصول خواهد بود.
اما از نظر قرآن:بعضی از مفسرین چنین گمان کرده‏اند که آیات ذیل از قرآن مجید اشاره باصل تنازع بقاء و انتخاب طبیعی است:
1- انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیة او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله‏ الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاعو اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض‏ کذلک یضرب الله الامثال.
سوره رعد آیه 19
:(خداوند از آسمان آبی فرستاد و در هر سیل؟؟باندازهء آن جاری شد و سیلاب کفی بر بالای خود برداشت،و از(فلزاتی)که برای تحصیل زینت یا متاع ذوب‏ میکینند نیز کفهائی مانند آن پدید میآید،خداوند اینگونه برای حق و باطل مثال‏ میزند،اما کفها بزودی از میان میروند ولی آنچه بحال مردم مفید است باقی میماند اینچنین خداوند مثالها میزند)
آنها معتقدند که طبق این آیهء شریفه سیلاب حوادث و تنازع بقاء همواره‏ کفهای باطل و انواع ناتوان اجتماع را طرد و نابود کرده و حق؛یعنی انواع کاملتر که تمدن و روح اجتماع بهتر میتواند در آنها ریشه بگیرد باقی میگذارد.
2- اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولو اربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت‏ صوامع و بیع و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله‏ لقوی عزیز.
سوره حج آیهء 40
:(بآنهائیکه ستم شده است اجازهء جنگ داده شد و خداوند تواناست که آنها را یاری کند و اگر خداوند بعضی را بوسیلهء بعضی دفع نکند صومعه‏ها و معابد یهود و مساجدی که نام خدا را فراوان در آن میبرند ویران میگردد و خداوند یاری میکند کسانی را که او را یاری کنند و خداوند قادر و قاهر است).
صدر این آیه نیز بعقیدهء آنها اصل تنازع را می‏پروراند و ذیل آن اشاره به‏ انتخاب اصلح است.
-2- «...و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن الله‏ ذو فضل علی العالمین»
سوره بقره آیهء 251:
(اگر خداوند جمعی را بوسیلهء جم دیگر دفع نکند فساد زمین را فر می‏گیرد ولی خداوند بر جهانیان فضل و بخشش دارد).
این آیه را نیز شااره بهر دو اصل می‏دانند.
اما آنچه مسلم است اینستکه این دو اصل-همانطور که سابقا هم اشاره شد- فی الجمله صحیح و در بعضی از موارد قابل قبولند،و نمیتوان انکار کرد که قرآن این‏ حقایق و امثال آنها را اجمالا تأیید می‏کند ولی آیات مزبور هیچگونه دلالتی بر این‏ دو اصل ندارند.
زیرا آیهء اول همین اندازه میرساند که حق همیشه پایدار و برقرار میماند و باطل از میان میرود و دوام و بقائی ندارد،اعم از اینکه تنازعی در میان این دو بوقوع‏ پیوندد یا نه،و اتفاقا در مثالی که در مورد آیه ذکر شده(مثال سیل و کفها و بقایای‏ سیل)هیچگونه تنازعی وجود ندارد و اساس آن مثال بر بقاء حق و فناء باطل است‏ کفهای بی‏مصرف و باطل کم‏کم از میان میروند و بقایای سیل(خاکهای پراستعدادی‏ که از خود باقی می‏گذارد و انواع نباتات در آن نمو می‏کند)باقی می‏مانند.
در آیهء دوم و سوم اگرچه اشاره‏ای به تنازع طرفداران حق و باطل و پیروزی‏ پیروان حق شده است،ولی این پیشرفت نه از نظر اینست که تابعین حق از نظر قوای‏ طبیعی نیرومندتر و مجهزترند(آنطور که اصل تنازع و انتخاب اصلح اقتضاء میکند) بلکه از جهت تأیید و نصرت الهی است،و مخصوصا در آیهء دوم بحث از دسته‏ای از طرفداران‏ حق شده که از حیث قوای مادی ضعیف‏تر و ناتوانترند،این مطالب با دقت در مفاد آیات کاملا روشن میشود،خلاصه اینکه آیات مزبور دلالتی بر اصل تنازع و انتخاب‏ اصلح ندارند.
ما معتقدیم:اصلی که اجتماع بشریت بر محور آن دور می‏زند اصل«استخدام» است و آیهء اخیر نیز اشاره بآن میکند.
توضیح اینکه هر فرد انسان مطابق غریزهء فطری و میل طبیعی همواره میخواهد از قوای دیگران بنفع خود استفاده کند،و چون هیچ فردی حاضر نیست قوای‏ خود را برایگان در اختیار افراد دیگر بگذارد نتیجه این می‏شود که هرکس‏ بسهم خود چیزی از نیروهای خود را در اختیار دیگران گذارده تا از نتائج قوای‏ دیگارن بهره‏مند گردد،بنابراین اصل«استخدام»به تشکیل«اجتماع تعاونی» منتهی میشود.
این مصالحهء دائمی در قوای خدادادی که دائما در میان افراد جامعهء بشریت‏ جریان دارد ضامن حفظ و ترقی و تکامل آنست و آنچه باین معنی کمک کند چون‏ متکی بیک اصل غریزی است پایدار میماند.
بعکس؛آنچه برهم‏زنندهء اساس اجتماع تعاونی بوده و بزبان قرآن«موجب‏ فساد در زمین»باشد با این غریزهء فطری و ناموس طبیعی سازگار نیست و دوام ندارد
این نکته قابل توجه است که قرآن میگوید:«خداوند بوسیلهء عده‏ای از عدهء دیگری جلوگیری می‏کند تا فساد زمین را فرا نگیرد،این همان روح اجتماع‏ تعاوین است که ملازم با حفظ کثرت و بقاء اجتماع است؛نمی‏گوید:خداوند عده‏ای‏ را بوسیلهء عدهء دیگری نابود میکند که معنی تنازع بقاء و مستلزم باقی ماندن یک‏ صنف و از بین رفتن دیگری و بهم خوردن کثرت و اجتماع باشد(دقت کنید).

مقالات مشابه

بخش مسائل نظری تاریخ و قرآن؛ آغاز و انجام جهان(2)

نام نشریهیاد

نام نویسندهسیدصدرالدین طاهری

انتساب پدیده های ویژه به خداوند

نام نشریهمربیان

نام نویسندهعلی‌اصغر الهامی‌نیا

از ازليت تا ابديت‏

نام نویسندهاحمد بهشتی

جهان را پاس بداريم - قسمت اول

نام نویسندهاحمد بهشتی

جهان را پاس بداريم - قسمت ششم

نام نویسندهاحمد بهشتی